اغتطاطلغتنامه دهخدااغتطاط.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروخوابانیدن شتر ناقه را. || پیشی گرفتن در دویدن با کسی . || پیشی گرفتن در مسابقه دادن با کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اغتطه ؛ حاضره فسبقه . (از اقرب الموارد).
اغتثاثلغتنامه دهخدااغتثاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به گیاه بهار رسیدن ستور: اغتث الخیل ؛ به گیاه بهار رسید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیز کم یافتن ستور از بهار: اغتثت الخیل ؛ اصابت من الربیع ای نالت منه شیئاً قلیلا. (اقرب الموارد).