اغسطوسلغتنامه دهخدااغسطوس . [ اَ غ َ ] (اِخ ) نام پادشاه اول است از پادشاهان قیاصره ٔ روم ، او را از آن جهت قیصر گفتند که مادرش بوقت ولادت بمرد، شکمش را بشکافتند و او را برآوردند و بزبان رومی اینچنین شخصی را قیصر خوانند و گویند عیسی (ع ) در زمان اوبوجود آمد. و بسقوط سین اول بر وزن قربوس هم بنظر
اغسطوسلغتنامه دهخدااغسطوس . [ اَ غ َ ] (معرب ، ص ) لاتینی ، بمعنی عالی ، عظیم و مقدس . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
اغستوسلغتنامه دهخدااغستوس . [ اُ غ ُ ] (معرب ، اِ) ماه هشتم سنه ٔ مسیحی که اوت و اوگوست گویند. (لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 1 ص 224).
اغسطسلغتنامه دهخدااغسطس . [ اُ غ ُ طُ ] (اِ) و کانت قلوبطرا بنت بطلمیوس لما خافت فضیحة الانوثة من قهر اغسطس ... (الجماهر بیرونی ). و فی عشی یوم الثلاثاء الحادی عشر من الشهر المذکور و هو الثانی من شهر اغسطس . (رحله ٔ ابن جبیر). و متصل بهذا الجامع المقیاس الذی یعتبر فیه قدر زیادة النیل عند فیضه
اغسطس/آبدیکشنری عربی به فارسیهمايون , بزرگ جاه , عظيم , عالي نسب , ماه هشتم سال مسيحي که 13 روزاست , اوت
قیصرلغتنامه دهخداقیصر. [ ق َ ص َ ] (معرب ، اِ) بر وزن حیدر، فرزندی باشد که مادرش پیش از آنکه او را بزاید بمیرد و شکم مادر را بشکافند و آن فرزند را بیرون آورند و چون اول پادشاهان قیاصره که اغسطوس نام داشت اینچنین بوجود آمد بنابراین بدین اسم موسوم گشت . (برهان ).
ساتورنلغتنامه دهخداساتورن . (اِخ ) (معبد...) در ایتالیا قرار داشت و بنای آن رابه تالوس هوستیلیوس فاتح کشور سابن و آلبن نسبت میدادند. این معبد که مرکزخزائن روم بود بسال 225 ق . م . در پایان یکی از جنگها بنام ساتورن رب النوع زمان اهدا گردید و یک بار دیگر بسال <sp
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) نام ماه یازدهم از سال ملی یهودو ماه پنجم از سال عرفی و دیوانی آنان و غُرّه ٔ آن بگفته ٔ مورخین قدیم با سلخ مرداد یا غُرّه ٔ شهریور مطابق است . و این ماه نزد بنی اسرائیل ماه عزا و ماتم باشد. و بروز پسین آن وفات هارون است و یهود بدان روز روزه دارند. (از قاموس کتاب مقد
تبسةلغتنامه دهخداتبسة. [ ت َ ب ِس ْ س َ ] (اِخ ) شهر مشهوری است به افریقا که بین آن و قفصه شش منزل راه است و در بیابان بی آب و گیاه «سبیبة»، و آن شهری است قدیمی و در آن آثار پادشاهان بوده است و بیشتر آن اکنون ویران وچیزی از آن باقی نمانده است مگر جایهایی که مسکن گروهی از مردم فقیر است که بعلت
طرسوسلغتنامه دهخداطرسوس . [ طَ رَ / طَ ] (اِخ ) شهری است مر مسلمانان را که بسیار ارزانی و فراخ سالی دارد، در دست ارامنه بود، باز در دست مسلمانان افتاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام شهری به ساحل بحرالشام ، واقع در جنوب شرقی آسیةالصغری ، نزدیک مرسین . شهری از