اغلاقیلغتنامه دهخدااغلاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب است بغلق که معنی چفت در و کلون را افاده میکند و شاید بعض اجداد عرب را که بدان نسبت می کنند شغل کلون سازی داشته است . (از لباب الانساب ). و آنکه به وی نسبت کنند: ابوالحسین احمدبن عبداﷲ بن الحسین بن آمدی معروف به ابن اغلاقی از اهل واسط است . وی د
اغلیقیلغتنامه دهخدااغلیقی . [ اَ / اِ ] (اِ) بلغت یونانی ترکیبی است که آن را بفارسی پخته جوش گویند و آن شرابی است که با اجزای چند جوشانیده اند و میفختج همان است . (برهان ). بیونانی میفختج نامند. (فهرست مخزن الادویه ). بزبان یونانی میفختج گویند. بپارسی پخته جوش
اغلاقلغتنامه دهخدااغلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَلَق ، یعنی آنچه در را با آن بندند و با کلید آن را گشایند. (از اقرب الموارد).
اغلاقلغتنامه دهخدااغلاق . [ اِ ] (ع مص ) در بستن خلاف فتح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بستن . (از کنز و منتخب بنقل غیاث اللغات ). دربستن . (المصادر زوزنی ). مقابل گشودن : اغلق الباب ؛ ضد فتحه . والاسم الغلق . و منه : «باب اذا مال للغلق یصرف ». (از اقرب الموارد). || بستم داشتن
اغلاقدیکشنری عربی به فارسیخاتمه , راي کفايت مذاکرات , عمل محصور شدن , دريچه , درب بطري وغيره , دربستن