اغلقدیکشنری عربی به فارسیبستن , مسدود کردن , خوردن , اشفتن , ناراحت کردن , مزاحم شدن , برهم نهادن , جوش دادن , بسته شدن , تعطيل شدن , تعطيل کردن , پايين اوردن , بسته , مسدود
اغلاقلغتنامه دهخدااغلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَلَق ، یعنی آنچه در را با آن بندند و با کلید آن را گشایند. (از اقرب الموارد).
اغلاقلغتنامه دهخدااغلاق . [ اِ ] (ع مص ) در بستن خلاف فتح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بستن . (از کنز و منتخب بنقل غیاث اللغات ). دربستن . (المصادر زوزنی ). مقابل گشودن : اغلق الباب ؛ ضد فتحه . والاسم الغلق . و منه : «باب اذا مال للغلق یصرف ». (از اقرب الموارد). || بستم داشتن
اغلاقدیکشنری عربی به فارسیخاتمه , راي کفايت مذاکرات , عمل محصور شدن , دريچه , درب بطري وغيره , دربستن
اغلاقفرهنگ فارسی معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دربستن . 2 - سخن را پیچیده گفتن . 3 - (اِمص .) پیچیده گویی .