اغوارلغتنامه دهخدااغوار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غار، یعنی سمج که در کوه باشد یا جای نشیب در آن یا هر زمین پست هموار یا سوراخ زمین و کوه بزرگ که در آن جانور وحشی جای گیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). غیران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ غور بالضم وآن وزنی ب
اغواگریواژهنامه آزاداِغواگری؛ فریبکاری، وسوسه گری، با پند و نصیحت بد گمراه کردن، عمل گمراه کردن، عمل برانگیختن و تحریک به کارهای بد.
اغورلغتنامه دهخدااغور. [ ] (اِخ ) ابن شاه رستم . از امرای کوچک لر در زمان صفویه . رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال ص 452 و فهرست آن شود.
اغواگریواژهنامه آزاداِغواگری؛ فریبکاری، وسوسه گری، با پند و نصیحت بد گمراه کردن، عمل گمراه کردن، عمل برانگیختن و تحریک به کارهای بد.
شهوتانگیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ز، عاشقانه، عشقی، مقویباه، شهوانی، هوسانگیز، اغواگر، هوسناک
اغواگریواژهنامه آزاداِغواگری؛ فریبکاری، وسوسه گری، با پند و نصیحت بد گمراه کردن، عمل گمراه کردن، عمل برانگیختن و تحریک به کارهای بد.