افتنده و خیزندهلغتنامه دهخداافتنده و خیزنده . [ اُ ت َ دَ / دِ وُ زَ ] (ترکیب عطفی ، نف مرکب ) آنچه بیفتدو برخیزد. کنایه از پایدار و ناپایدار : خیزنده و افتنده بود دولت ایام .قطران .
افتندگیلغتنامه دهخداافتندگی . [ اُ ت َ دَ / دِ ] (حامص ) حاصل عمل افتادن . افتاده بودن . عمل آنکه افتد.
آراملغتنامه دهخداآرام . (اِ) سَکن . سکون . آرامش . ثبات . مقابل جُنبش . تَوَقف . درنگ . || آهستگی . مقابل شتاب : من اینجا دیر ماندم خوار گشتم عزیز از ماندن دائم شود خوارچو آب اندر شمر بسیار ماندزهومت گیرد از آرام بسیار. دقیقی .
دولتلغتنامه دهخدادولت . [ دَ / دُو ل َ ] (ع اِ) ثروت و مال . نقیض نکبت . مال اکتسابی و موروثی . (ناظم الاطباء). مال . مال و ظفر را دولت بدان سبب گویند که دست به دست میگردد. (از غیاث ). ثروت و مکنت و نعمت . (یادداشت مؤلف ) : پیر و