افثاجلغتنامه دهخداافثاج . [ اِ ] (ع مص ) گذاشتن . || مانده شدن . || دمه و تاسه برافتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کنده شدن . یقال : «بئر لایفثج (مجهولاً)؛ ای لاینزع . (از ناظم الاطباء).
دمهلغتنامه دهخدادمه . [ دَ م َ / م ِ] (ص نسبی ) منسوب به دم : یک دمه . (یادداشت مؤلف ).- یک دمه ؛ به اندازه ٔ یک دم . به قدر یک لحظه : صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش به