افران تیدسلغتنامه دهخداافران تیدس . [ اِ دِ ] (اِخ ) از غیب گویان ایران باستان که در عصر خشایارشا میزیست . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 824 شود.
آفرانلغتنامه دهخداآفران . [ ف ُ ] (اِخ ) نام قریه ای بماوراءالنهر، و میانه ٔ آن با نسف دو فرسنگ و نیم باشد.
افرانلغتنامه دهخداافران . [ اَ ] (اِخ ) دهی است به نسف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قریه ای است از قرای نخشب . و افرانی منسوب بدانجاست . (از معجم البلدان ).
افریگانلغتنامه دهخداافریگان . [ اِ ] (اِخ ) آفرئگان . رجوع به این کلمه درلغت نامه و مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی شود.
افراییانAceraceaeواژههای مصوب فرهنگستانگیاهان شیرابهدار متعلق به راستۀ افراسانان که بهصورت درخت یا درختچهاند
افرانلغتنامه دهخداافران . [ اَ ] (اِخ ) دهی است به نسف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قریه ای است از قرای نخشب . و افرانی منسوب بدانجاست . (از معجم البلدان ).
حسین آباد بافرانلغتنامه دهخداحسین آباد بافران . [ ح ُ س ِ دِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
مافرانلغتنامه دهخدامافران . [ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان برادوست است که در بخش صومای شهرستان ارومیه واقع است و 114 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
افرانلغتنامه دهخداافران . [ اَ ] (اِخ ) دهی است به نسف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قریه ای است از قرای نخشب . و افرانی منسوب بدانجاست . (از معجم البلدان ).
بافرانلغتنامه دهخدابافران . (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در 50 هزارگزی جنوب خاور نایین متصل به شوسه ٔ نایین به عقدا در جلگه واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1978 تن سکنه ، آب آنجا از قنات تأمین