افزازلغتنامه دهخداافزاز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَزّ، مرد سبک و چست و گاوساله ٔ دشتی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
افزازلغتنامه دهخداافزاز. [ اِ ] (ع مص ) ترسانیدن و جنبانیدن و رمانیدن دل از کسی . (آنندراج ). ترسانیدن و رمانیدن دل از کسی . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
افزایشلغتنامه دهخداافزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن . اسم از افزودن . حاصل مصدر افزودن و فزودن . عمل افزودن . مصدر دی
افزایش ارزش پولcurrency appreciationواژههای مصوب فرهنگستانافزایش ارزش یک واحد پول نسبت به یک واحد پول دیگر
انباشت داراییasset accumulationواژههای مصوب فرهنگستانافزایش ارزش دارایی مالی و سرمایهگذاریها در طول زمان در جریان فرایندی متکی بر پسانداز و کسب بازده
گرانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] گرانی، کمیابی، قیمت غیرمنصفانه قیمتهای بالارونده، تورم، کاهش ارزش پول افزایش ارزش، درآمد
خطمشی نوآوری انتشارمحورdiffusion-oriented innovation policyواژههای مصوب فرهنگستانمجموعة مداخلات و اقدامات معطوف به اکتساب و انتشار و درونیسازی فنّاوری با هدف افزایش ارزشِافزودة محصولات موجود متـ . سیاست نوآوری انتشارمحور
شناوری دستکاریشدهdirty floatواژههای مصوب فرهنگستاننظام ارزی شناوری که در آن نرخ ارز کاملاً با عرضه و تقاضای بازار تنظیم نمیشود، بلکه دولت، برای محدود ساختن کاهش یا افزایش ارزش پول ملی، آن را دستکاری میکند
افزایشسرمایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رمایه، انباشت، نفع، منفعت، استفاده، پسانداز، صرفهجویی انباشت، تکاثر، ثروتاندوزی، سرمایهگذاری، سپردهگذاری، گردآوری (انباشت) استثمار، بهرهبرداری سود، سود سهام نزولخوری، رباخوری درآمد اجاره، رانت، صرف، صرفه، سود، بُرد، ربح، ربا، فرع، نزول، بهره فایده بُرد سرمایهای، درآمد متف
افزایشلغتنامه دهخداافزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن . اسم از افزودن . حاصل مصدر افزودن و فزودن . عمل افزودن . مصدر دی
افزایشدیکشنری فارسی به انگلیسیaddition, access, accession, augmentation, build-up, buildup, enhancement, escalation, increase, increment, raise, reaction, rise, step-up, swell, swelling, up
افزایشلغتنامه دهخداافزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن . اسم از افزودن . حاصل مصدر افزودن و فزودن . عمل افزودن . مصدر دی
برافزایشaccretion 1واژههای مصوب فرهنگستانافزایش یا گسترش تدریجی زمین براثر نیروهای طبیعی در دورۀ زمانی طولانی