افزازلغتنامه دهخداافزاز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَزّ، مرد سبک و چست و گاوساله ٔ دشتی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
افزازلغتنامه دهخداافزاز. [ اِ ] (ع مص ) ترسانیدن و جنبانیدن و رمانیدن دل از کسی . (آنندراج ). ترسانیدن و رمانیدن دل از کسی . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
افزایشلغتنامه دهخداافزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن . اسم از افزودن . حاصل مصدر افزودن و فزودن . عمل افزودن . مصدر دی
توپ گرفتنلغتنامه دهخداتوپ گرفتن .[ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در اصطلاح قمار، ایستادگی و حمله ٔ متقابل کردن در برابر کسی که توپ می زند. از جای نشدن تا دست توپ زن را باز کند. نهراسیدن از افزایش مبلغ قمار که توپ زن برای ارعاب او پیشنهاد می کند. مقابل توپ خوردن . رجوع به توپ زدن و توپ خوردن شود.
افزایشلغتنامه دهخداافزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن . اسم از افزودن . حاصل مصدر افزودن و فزودن . عمل افزودن . مصدر دی
افزایشدیکشنری فارسی به انگلیسیaddition, access, accession, augmentation, build-up, buildup, enhancement, escalation, increase, increment, raise, reaction, rise, step-up, swell, swelling, up
افزایشلغتنامه دهخداافزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن . اسم از افزودن . حاصل مصدر افزودن و فزودن . عمل افزودن . مصدر دی
برافزایشaccretion 1واژههای مصوب فرهنگستانافزایش یا گسترش تدریجی زمین براثر نیروهای طبیعی در دورۀ زمانی طولانی