حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح َ ] (ع ص ) (نعت فاعلی ) ناقة حفول ؛ ناقه ٔ بسیار شیر در پستان . (از اقرب الموارد).
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح َ وَ ] (ع اِ) درختی است مانند درخت انار ثمر آن مانندآلو و تلخ باشد و آنرا خورند. (از اقرب الموارد).
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح ُ ] (ع مص ) حفل و حفیل در تمام معانی . (از اقرب الموارد). رجوع به حفل و حفیل شود.
افژوللغتنامه دهخداافژول . [ اَ ] (اِ) تقاضا. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان ) (مجمع الفرس ) (هفت قلزم ). || انگیژ. (برهان ) (مجمع الفرس ) (هفت قلزم ). تحریض و تحریک . (ناظم الاطباء). افژولیدن . برانگیختن . (از برهان ). و رجوع به افژولیدن شود. || پریشان . (برهان ) (هفت قلز
افؤللغتنامه دهخداافؤل . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِفَأل ، شگون . ضد طیره . (منتهی الارب ). ج ِ فأل ، بمعنی سخن خوش و نیکو. (از اقرب الموارد). فؤول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فأل و فؤول شود.
افوللغتنامه دهخداافول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلوع . فروشدن . فرورفتن ستاره
افوللغتنامه دهخداافول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلوع . فروشدن . فرورفتن ستاره