افکار عمومیpublic opinionواژههای مصوب فرهنگستانمخرج مشترک آرا و رویکردهای بخش معینی از جامعه دربارۀ موضوعات مرتبط با سیاست و اخلاق و مانند آنها که ازطریق نظرسنجی به دست میآید
افکار عمومیفرهنگ فارسی معین( ~ ِ عُ مُ) [ ع . ] (اِمر.) عکس العمل بخش عمده جامعه در برابر حوادثی که برای جامعه جنبة حیاتی دارد.
افقارلغتنامه دهخداافقار. [ اِ ] (ع مص ) درویش ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درویش کردن . (تاج المصادر بیهقی ).فقیر گردانیدن . (از اقرب الموارد). || عاریت دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ستور بعاریت دادن برای سواری . (المصادر زوزنی ) (یادداشت مؤلف ). ستور ب
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ص ) خسته . مجروح . افگار (با کاف پارسی ). رجوع به افگار شود. || زَمِن . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ). زمین گیر.
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِکْر و فَکْر، اندیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). فکرها. اندیشه ها.تصورات . اوهام . تدابیر. (ناظم الاطباء) : خاصه هرشب جمله افکار عقول نیست گردد غرق در بحر نغول .مولو
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اِ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندیشیدن . اعمال نظر و فکرکردن . (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).
عمل سنجشی (اظهار یا عمل و غیره برای آزمایش واکنش مردم یا افکار عمومی)دیکشنری فارسی به انگلیسیtrial balloon
استقصاء الرّأى العامّدیکشنری عربی به فارسینظرسنجى افكار عمومى , همه پرسى , نظرخواهى همگانى , نظرسنجى همگانى , سنجش افكار عمومى
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ص ) خسته . مجروح . افگار (با کاف پارسی ). رجوع به افگار شود. || زَمِن . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ). زمین گیر.
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِکْر و فَکْر، اندیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). فکرها. اندیشه ها.تصورات . اوهام . تدابیر. (ناظم الاطباء) : خاصه هرشب جمله افکار عقول نیست گردد غرق در بحر نغول .مولو
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اِ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندیشیدن . اعمال نظر و فکرکردن . (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ص ) خسته . مجروح . افگار (با کاف پارسی ). رجوع به افگار شود. || زَمِن . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ). زمین گیر.
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِکْر و فَکْر، اندیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). فکرها. اندیشه ها.تصورات . اوهام . تدابیر. (ناظم الاطباء) : خاصه هرشب جمله افکار عقول نیست گردد غرق در بحر نغول .مولو
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اِ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندیشیدن . اعمال نظر و فکرکردن . (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).
بنات الافکارلغتنامه دهخدابنات الافکار. [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) افکار و تدابیری که انسان در ذهن خود می پروراند. (از المرصع).