اقاویزلغتنامه دهخدااقاویز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَوز. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قَوز شود.
اقاوزلغتنامه دهخدااقاوز. [ اَ وِ ] (ع اِ) ج ِ قَوز. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قَوز شود.
اکوزلغتنامه دهخدااکوز. [ اُ ] (ترکی ، اِ) به ترکی گاو خصی . (آنندراج ). در لهجه ٔ ترکی آذربایجان گاو نر را گویند.
عکوزلغتنامه دهخداعکوز. [ ع َک ْ کو ] (ع اِ) چوب دستی آهن دار. (منتهی الارب ). عکاز. (اقرب الموارد). و رجوع به عکاز شود. || جبه مانندی از آهن که مجذوم پای خود را بر آن گذارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
قوزلغتنامه دهخداقوز. [ ق َ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ گرد. || ریگ توده ٔ بلند. ج ، اقواز، قیزان . اقاویز، اقاوز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).