اقتدارلغتنامه دهخدااقتدار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در دیگ پختن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر) (ناظم الاطباء). || توانا شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (آنندراج ). توانستن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) قدرت
وجدان اقتدارمدارauthoritarian conscienceواژههای مصوب فرهنگستانسنخی از وجدان که جهتگیری آن براساس ترس از اقتداری بیرونیشده یا درونیشده است
بروبرولغتنامه دهخدابروبرو. [ ب ُ رَ / رُو ب ُ رَ / رُو ] (اِمص مرکب ) کلماتی که پیشاپیش بزرگان گاه عبور از کوی و برزن گفتندی . (یادداشت دهخدا). بردابرد. برد. || رواج کار و رونق بازار. (فرهنگ لغات عامیانه ). - <span class="h
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الطبری . یکی از رؤسای طایفه ٔ بنی الطبری است . این قوم در اوائل قرن چهارم هَ . ق . نفوذ و اقتداری در صقلیه داشتند. اسماعیل ، عطاف را که از جانب ملوک فاطمیه در صقلیه حکومت میکرد، مغلوب کرد و از این رو منصور عبیدی ، ابوالغنائم حسن بن علی عسکر جدّبزر
ماهی روبانلغتنامه دهخداماهی روبان . (اِخ ) شهری است از ناحیت پارس اندر میان آب نهاده چون جزیره ای ، جائی خرم است و بارگاه همه ٔ پارس است . (حدود العالم ). در سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 120 و 121 مهروبان و در نزهةالقلوب چ گای
مهد علیالغتنامه دهخدامهد علیا. [ م َ دِ ع ُل ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لقبی که به مادر بزرگان و شاهان می دادند و از آن جمله است لقب خیرالنسأبیگم دختر میرعبداﷲخان مرعشی حاکم مازندران مادر شاه عباس صفوی و لقب مادر ناصرالدین شاه قاجار. (از یادداشتهای مؤلف ). لقب مادر شاهان و زنان عالی رتبه ٔ خان