اقصابلغتنامه دهخدااقصاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِقُصب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بمعنی پشت ها و روده ها. رجوع به قصب شود.
اقصابلغتنامه دهخدااقصاب . [ اِ ] (ع مص ) نی ناک شدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خداوند شتران مکروه دارنده ٔ آب شدن شبان . یقال : اقصب الراعی ؛ اذا عاف ابله الماء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). خداوند شترانی شدن شبان که آب را کراهت دارند یا منع
اکسابلغتنامه دهخدااکساب . [ اِ ] (ع مص ) ورزانیدن . || ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نایل کردن کسی را به مال یا دانش . (از اقرب الموارد).
اکسبلغتنامه دهخدااکسب . [ اَ س َ ] (ع ن تف ) ورزنده تر. - امثال : اکسب من فهد . اکسب من ذرة . اکسب من ذئب . اکسب من فارة . اکسب
قشبلغتنامه دهخداقشب . [ ق ِ ] (ع اِ) نفس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زهر کشنده . (مهذب الاسماء). و گاه حرف دوم نیز متحرک گردد. ج ، اقشاب . (اقرب الموارد). || زنگ . (منتهی الارب ). الصدا علی الحدید. || (ص ) خشک و