اقصیلغتنامه دهخدااقصی . [ اَ صا ] (ع ص ) شتر کرانه ٔ گوش بریده . (منتهی الارب ). و مؤنث آن قصواء است . || دور. ج ، اقاصی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ن تف )دورتر. (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به نهایت رسیده تر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). دورترین :باقصای جهان از فروغ
اکسیلغتنامه دهخدااکسی . [ اِ ] (یونانی ، حرف ، اِ) نام حرف چهاردهم از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره های قدر چهاردهم . وصورت آن این است . x (کوچک : x ) (یادداشت مؤلف ).
اکسیلغتنامه دهخدااکسی . [ اَ سا ] (ع ن تف ) فلان ٌ اکسی من فلان ؛ فلان از فلان بیشتر است در لباس پوشیدن و لباس بخشیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیده تر. بسیار جامه تر: هو اکسی من البطل . (یادداشت مؤلف ). || رکب اکساه ؛ بر گردن افتاد. (منتهی الارب ).
گوغرواژهنامه آزادنام یکی از بخش های مهم شهرستان بافت کرمان که آب وهوای آن در تابستان بسیار خوش و در زمستان سرد است مردم آن بسیار با هوشند وگردو محصول مهم آن است که به اقصی نقاط کشور صادر می شود
هندواروپاییفرهنگ فارسی عمیدمردمی از نژاد سفید که از هند تا اقصی نقاط اروپا پراکنده شدهاند و آنها را به هشت شعبۀ آریایی، یونان و مقدونی، ارمنی، آلبانی، ایتالیایی، سلتی، ژرمنی، لیتوانی و اسلاوی تقسیم کردهاند.
رنلغتنامه دهخدارن . [ رُ ] (اِخ ) یکی از رودهای معروف اروپاست . این رود از اقصی نقاط شرقی سویس سرچشمه میگیرد و پس از مشروب ساختن بخش واله سراسر خاک سویس را می پیماید و وارد کشور فرانسه شده در خلیج لیون به دریای مدیترانه میریزد.
تیرانوسوروسواژهنامه آزاد(Tyrannosaurus Rex)نوعی دایناسور دو پا و گوشت خوار که در دوران کرتاسه می زیست.این موجود حدود ده متر طول داشته است. فسیل هایش در اقصی نقاط آمریکای شمالی و برخی نقاط مغولستان یافت شده است.احتمالا معروف ترین نوع دایناسور است و در تداول عامیانه تی رکس نامیده می شود.
مولتانلغتنامه دهخدامولتان . (اِخ ) نام بتی بزرگ بوده است به ملتان و از همه جای هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت . (از حدود العالم ). نام بتی بوده است سابقاً در شهر مولتان هند و از اقصی نقاط به زیارت آن بت می شتافته اند و در هر حال ثروت هنگفتی در راه نذر و نیاز و متولیان او خرج می شده است . دس
اقصیلغتنامه دهخدااقصی . [ اَ صا ] (ع ص ) شتر کرانه ٔ گوش بریده . (منتهی الارب ). و مؤنث آن قصواء است . || دور. ج ، اقاصی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ن تف )دورتر. (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به نهایت رسیده تر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). دورترین :باقصای جهان از فروغ
سوس اقصیلغتنامه دهخداسوس اقصی . [ س ِ اَ صا ] (اِخ ) شهری است [ از ناحیت مغرب ] بر لب دریای اقیانوس مغربی آخرین شهر از آبادانی عالم اندر مغرب و این شهری عظیم است و ایشان را زر است بی اندازه ، و مردمانی از طبع مردمی دورتر و آنجا غریب کمتر افتد. (حدود العالم چ دانشگاه ص 1
شرق اقصیلغتنامه دهخداشرق اقصی . [ ش َ ق ِ اَصا ] (اِخ ) خاور دور. چین و ژاپن . بر کشورهای چین و ژاپن و جزایر همسایه ٔ آن دو کشور اطلاق شود. (یادداشت مؤلف ). قسمتی از آسیای شرقی ، شامل قسمت شرقی آسیا: سیبریه ، چین ، منچوری ، ژاپن ، هندوچین ، جزایر فیلیپین و جزایر اندونزی . (از فرهنگ فارسی معین ).
شناقصیلغتنامه دهخداشناقصی . [ ش َ ق ِ صی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به شناقصة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شناقصة شود.
دیرالقائم الاقصیلغتنامه دهخدادیرالقائم الاقصی . [ دَ رُل ْ ءِ مِل ْ اَ صا ] (اِخ ) بر ساحل فرات سمت مغرب راه رقة از بغداد واقع است ابوالفرج این دیر را دیده است و وجه ٔ تسمیه ٔ آن بقائم از این جهت است که در نزدیکی آن برج دیده بانی بلندی در میان مرز روم و ایران قرار گرفته که از آن مرزهای مشترک را زیر نظر م
ناقصیلغتنامه دهخداناقصی . [ ق ِ ] (حامص ) ناقص بودن . تمام و کامل نبودن .نقصان داشتن . حالت و صفت ناقص . رجوع به ناقص شود.