اقلیمفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] مملکت؛ کشور.۲. (جغرافیا) ناحیهای از کرۀ زمین که وضعیت آبوهوایی مشخصی داشته باشد.۳. (جغرافیا) وضعیت آبوهوایی هر ناحیه.۴. [قدیمی] (جغرافیا) هر یک از هفت قسمت خشکیهای عالم که طول بلندترین روز در هر کدام از آنها با هم نیمساعت اختلاف دارد.
اقلیملغتنامه دهخدااقلیم .[ اِ ] (معرب ، اِ) هفت یک ربع مسکون . (منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت . (ناظم الاطباء). کشور. (مهذب الاسماء). هفت یک بهره ٔ ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ٔ ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع مسکون نامند از شمال تا خط
ایستگاه فلاتیplateau stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی مرتفع که در آن حالت فرین اقلیم قارهای حاکم است
اقلیمفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] مملکت؛ کشور.۲. (جغرافیا) ناحیهای از کرۀ زمین که وضعیت آبوهوایی مشخصی داشته باشد.۳. (جغرافیا) وضعیت آبوهوایی هر ناحیه.۴. [قدیمی] (جغرافیا) هر یک از هفت قسمت خشکیهای عالم که طول بلندترین روز در هر کدام از آنها با هم نیمساعت اختلاف دارد.
اقلیملغتنامه دهخدااقلیم .[ اِ ] (معرب ، اِ) هفت یک ربع مسکون . (منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت . (ناظم الاطباء). کشور. (مهذب الاسماء). هفت یک بهره ٔ ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ٔ ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع مسکون نامند از شمال تا خط
هفت اقلیملغتنامه دهخداهفت اقلیم . [ هََ اِ ] (اِ مرکب ) در گاتها از هپته بومی یعنی هفت بوم سخن رفته است : زردشت از دیوپرستان شکایت کند و گوید که آنان به واسطه ٔ دروغ وخودستایی در روی هفت بوم شهرتی یافتند. در دیگر بخشهای اوستا به جای هفت بوم غالباً هپتوکرشوره یعنی هفت کشور یاد شده است . در کتابهای
الف اقلیملغتنامه دهخداالف اقلیم . [ اَ ل ِ اِ ] (ترکیب اضافی ) کنایه از اقلیم اول است از اقالیم سبعه . (آنندراج ) (برهان قاطع) (هفت قلزم ). در مؤید الفضلاء آمده : الف اقلیم «هند» است ، کذا فی الادات ، و من میگویم مراد از آن الفی است که حاوی بر اقلیم است - انتهی .
اقلیمفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] مملکت؛ کشور.۲. (جغرافیا) ناحیهای از کرۀ زمین که وضعیت آبوهوایی مشخصی داشته باشد.۳. (جغرافیا) وضعیت آبوهوایی هر ناحیه.۴. [قدیمی] (جغرافیا) هر یک از هفت قسمت خشکیهای عالم که طول بلندترین روز در هر کدام از آنها با هم نیمساعت اختلاف دارد.
هفت اقلیمفرهنگ فارسی عمیدتمام مناطق مسکونی روی زمین؛ هفتکشور. Δ در باور قدما، ربع مسکون را به هفت اقلیم تقسیم میکردند.۲. [مجاز] دنیا.
اقلیملغتنامه دهخدااقلیم .[ اِ ] (معرب ، اِ) هفت یک ربع مسکون . (منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت . (ناظم الاطباء). کشور. (مهذب الاسماء). هفت یک بهره ٔ ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ٔ ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع مسکون نامند از شمال تا خط