الابلغتنامه دهخداالاب . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه . (منتهی الارب ). دره ٔ پهنی است در دیار مزینه نزدیک مدینه . (معجم البلدان ).
حلائبلغتنامه دهخداحلائب . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) جماعتهای مردم . (منتهی الارب ).- حلائب العرب ؛ المسلمون الاولون . (الامتاع ).|| اولاد عم . || ج ِ حلوبة. رجوع به حلوبة شود. || ج ِ حلبة. (منتهی الارب ). رجوع به حلبة شود.
حلابلغتنامه دهخداحلاب . [ ح ِ ] (ع اِ) شیردوشه . (منتهی الارب ). شیردوشه یعنی ظرفی که در وی شیر دوشند. (آنندراج ). || شیر دوشیده . (از منتهی الارب ). || (مص ) دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار که در 5 هزارگزی شمال باختری حسن آباد سوگند و کنار راه مالرو سلطان آباد به ده ویران واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصول
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِ مرکب ) گودالی که آب باران یا آب سیل و غیره در آن مانده و جمع شده باشد. چاله آب . گودال آب .
الابختیلغتنامه دهخداالابختی . [ اَل ْ لاب َ ] (ق مرکب ) اﷲبختی . توکلت علی اﷲ. به اعتماد بخت و اقبال . بی فکر و اندیشه . بدون دانستن پایان کار.
الابختکیفرهنگ فارسی معین(اَ لّ بَ تَ) [ ع - فا. ] (ق .) (عا.)= الابختی . الله بختی : از روی تصادف ، اتفاقی ، تصادفی ، شانسکی ، بدون فکر.
الابختیلغتنامه دهخداالابختی . [ اَل ْ لاب َ ] (ق مرکب ) اﷲبختی . توکلت علی اﷲ. به اعتماد بخت و اقبال . بی فکر و اندیشه . بدون دانستن پایان کار.
تالابلغتنامه دهخداتالاب . (اِ) تال . (برهان ). آبگیر و استخر را در هند تالاب گویند. (فرهنگ نظام ). آبگیر و استخر وبرکه . (ناظم الاطباء). استخر. (برهان ). غدیر. کول .
دالابلغتنامه دهخدادالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. واقع در 6هزارگزی باختری کوهدشت و 6هزارگزی شمال باختری راه شوسه ٔ خرم آباد به کوهدشت . جلگه و معتدل و مالاریائی است و دارای <span class="hl"
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار که در 5 هزارگزی شمال باختری حسن آباد سوگند و کنار راه مالرو سلطان آباد به ده ویران واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصول
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِ مرکب ) گودالی که آب باران یا آب سیل و غیره در آن مانده و جمع شده باشد. چاله آب . گودال آب .
چالابلغتنامه دهخداچالاب . (اِخ ) دهی است از دهستان کزران رود شهرستان تویسرکان که در 12 هزارگزی باختر شهرستان تویسرکان و 5 هزارگزی راه شوسه تویسرکان به کرمانشاه واقع شده . کوهستانی و سردسیر است . 337<