عملیات چندملیتیmultinational operation, allied countries operation, allied forces operationواژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی که نیروهای نظامی دو یا چند کشور برای اجرای مأموریتی مشترک در یک منطقه انجام میدهند
گذار مجازallowed transitionواژههای مصوب فرهنگستانگذار از یک حالت کوانتومی به حالتی دیگر که بنا بر قاعدههای گزینش امکانپذیر است
خدمات مقصدمعینdesignated destination code allowedواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که تماسهای خروجی را به شمارههای مشخصی محدود میکند، اما برای تماسهای ورودی محدودیتی ایجاد نمیکند
پودر آلیاژیalloyed powder/ alloy powderواژههای مصوب فرهنگستانپودری فلزی مرکب از حداقل دو جزء که بهطور نسبی یا کامل با هم آلیاژ شدهاند
الاتنلغتنامه دهخداالاتن . [ ] (اِ) بیونانی بسباسه را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). تحریف الماقن است . رجوع به الماقن شود.
الاتهلغتنامه دهخداالاته . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) شهر باستانی یونانی (فوسید) در کنار نهر سفیز . در این شهر بنای معبد اسقلبیوس و معبد می نرو کارنیا است . این شهر در کنار دو معبر کالیدروم واقع است و بعنوان کلید یونان مراقبت میشود. الاته غالباً در محاصره بوده است . در 480</sp
الاتةلغتنامه دهخداالاتة. [ اِ ت َ] (ع مص ) بازداشتن . || برگردانیدن کسی رااز آهنگ وی . || کم کردن . (منتهی الارب ).
بازی ربابواژهنامه آزادرباب نوعی آلات موسیقی است . بازیرباب یعنی بازی با آلات موسیقی . رباب یک نوع آلات موسیقی قدیمی است در واقع بازیرباب یعنی بازی با آلات موسیقی
الات الحبلغتنامه دهخداالات الحب . [ اُ تُل ْ ح َب ب ] (اِخ ) چشمه ایست در اِضَم از ناحیه ٔ مدینه . (معجم البلدان ).
الاتنلغتنامه دهخداالاتن . [ ] (اِ) بیونانی بسباسه را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). تحریف الماقن است . رجوع به الماقن شود.
الات ذی العرجاءلغتنامه دهخداالات ذی العرجاء. [ اُ ت ُ ذِل ْ ع َ ] (اِخ ) زمینی است پیرامون عرجاء و عرجاء پشته است . (معجم البلدان ).
الاتهلغتنامه دهخداالاته . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) شهر باستانی یونانی (فوسید) در کنار نهر سفیز . در این شهر بنای معبد اسقلبیوس و معبد می نرو کارنیا است . این شهر در کنار دو معبر کالیدروم واقع است و بعنوان کلید یونان مراقبت میشود. الاته غالباً در محاصره بوده است . در 480</sp
الاتةلغتنامه دهخداالاتة. [ اِ ت َ] (ع مص ) بازداشتن . || برگردانیدن کسی رااز آهنگ وی . || کم کردن . (منتهی الارب ).
دلالاتلغتنامه دهخدادلالات . [دَ ] (ع اِ) ج ِ دلالة. رجوع به دلالة و دلالت شود : خردمندان و دانایان را معلوم شد که به دلالات عقلی و معجزات حسی التفات ننمایند. (کلیله و دمنه ).
حالاتلغتنامه دهخداحالات . (ع اِ) ج ِ حالت : لی مع اﷲ حالات لایسعنی فیها ملک مقرب و لا نبی مرسل .- حالات الدهر؛ گردشهای روزگار.
خیالاتلغتنامه دهخداخیالات . [ خ َ / خیا ](ع اِ) پندارها. گمانها. تخیلات ، توهمات . مصورات . (ناظم الاطباء). ج ِ خیال . (یادداشت مؤلف ) : من چون زخیالات بری گشته ام آری باشد ز خیالات بری مردم هشیار. مسعودسعد
جمالاتلغتنامه دهخداجمالات . [ ج ِ ] (ع اِ) جمایل . جج ِ جمل است . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ترتیب عادل ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع بجمل شود.