التباسلغتنامه دهخداالتباس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پوشیدن کار بر کسی . (منتهی الارب ). پوشیده و شوریده شدن کار. (تاج المصادر بیهقی )(مصادر زوزنی ). اشتباه . اختلاط. التباک : همچنان کاین ظالم حق ناشناس بهر گاوی کرد چندین التباس . مولوی .گ
التباسفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - درهم آمیختن . 2 - پوشیده شدن کار بر کسی . 3 - درهم آمیختگی .
حیلتبازفرهنگ مترادف و متضادحیلهگر، حیلتساز، حیلتآموز، مکار، حقهباز، حیلتگر، محیل، فریبنده، فریبکار، نیرنگ باز، نیرنگ ساز
علطبیسلغتنامه دهخداعلطبیس . [ ع َ طَ ] (ع ص ) لغزان و براق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مرجوسةلغتنامه دهخدامرجوسة. [ م َ س َ ](ع اِمص ) فساد و آمیزش کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اختلاط. التباس . (اقرب الموارد) (متن اللغة). مرجوساء. (متن اللغة). گویند: هم فی مرجوسة من امرهم ؛ أی فی اختلاط و التباس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
آشفته شدنلغتنامه دهخداآشفته شدن . [ ش ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اهیجاج .- آشفته شدن کار ؛ ایتلاخ . التباس . ارتجان .
التباکلغتنامه دهخداالتباک . [اِ ت ِ ] (ع مص ) درهم آمیخته شدن کار. (منتهی الارب ).آمیخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). التباس . اختلاط.