التحادلغتنامه دهخداالتحاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خمیدن . (منتهی الارب ). || میل کردن بکسی . || از دین برگشتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
التهاثلغتنامه دهخداالتهاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص )زبان بیرون انداختن (سگ و جز آن ) از تشنگی و تعب و ماندگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). لَه لَه زدن .
ملتحطلغتنامه دهخداملتحط. [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) خشم گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به التحاط شود.