الثاقلغتنامه دهخداالثاق . [ اِ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادربیهقی ). تر کردن و نمناک گردانیدن . (منتهی الارب ).
چالتاغلغتنامه دهخداچالتاغ . (اِ) در اصطلاح اهالی «خوار» ورامین نام یکنوع اسباب بازی کودکانه است که آن را در «تهران » جغجغه نامند.
التیاقلغتنامه دهخداالتیاق . [ اِ ] (ع مص ) دوستی راست و خالص کردن با کسی چندانکه بچسبد وی را. || لازم گرفتن کسی را. (منتهی الارب ). || بی نیاز گردیدن . (منتهی الارب ).
شاه الطاقلغتنامه دهخداشاه الطاق . [ هَُطْ طا ] (اِخ ) لقب دیگر مؤمن الطاق است و این لقبی بود که پیروان او بجای شیطان الطاق بدو میدادند. (از تکمله ٔ ابن الندیم چ مصر).
شیطان الطاقلغتنامه دهخداشیطان الطاق . [ ش َ نُطْ طا ] (اِخ ) لقبی به تعریض محمدبن نعمان امامی را که در قلعه ٔ طبرستان ساکن بوده و اهل سنت او را بدین لقب میخواندند. و امامیه او را مؤمن الطاق گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از عیون الاخبار).