الجمةلغتنامه دهخداالجمة. [ اَ ج ِ م َ ] (ع اِ) ج ِ لِجام . (دهار) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به لِجام . شود.
فرق الجمعلغتنامه دهخدافرق الجمع. [ ف َ قُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) تکثر واحداست به ظهور او در مراتب و آن ظهور شؤون ذات احدیت است و آن در حقیقت اعتبارات محضه است زیرا که تحقق ندارد الا در وقت بروز واحد به صور خود. (تعریفات ).
مانعه الجمعواژهنامه آزاددو به دو ناسازگار - Mutually exclusive مانعة الجمع؛ منفصله مانعة الجمع قضیه ای است که در آن به تنافی و ناسازگاری دو طرف ـ در موجبه ـ و یا عدم تنافی آن دو ـ در سالبه ـ در صدق، نه در کذب، حکم شده است. یعنی در موجبه حکم می شود به اینکه اجتماعی دو طرف ناممکن است، اما ارتفاعشان ممکن می باشد؛ و در سالبه ح
جمانیلغتنامه دهخداجمانی . [ ج ُم ْ مانی ی ] (اِخ ) هذیل بن ابراهیم . از محدثان است . وی از عثمان بن عبدالرحمان و قاضی روایت کند و از او ابویعلی موصلی روایت دارد. او را صاحب الجمه نیز گویند. (لباب الانساب ).
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدالتمنارتی المغربی . وی فقیه مالکی و از مردم تارودانت بود.از تألیفات اوست : الفوائد الجمة باسناد علوم الامة.وی به سال 107 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
لجاملغتنامه دهخدالجام . [ ل ِ ] (معرب ، اِ) لگام . فارسی است معرب . ج ، لُجُم ، اَلْجِمَة. (منتهی الارب ). لگام . لغام . دهنه . دهانه . جلو اسب . دست جلوی اسب . جوالیقی در المعرب (ص 300) گوید: اللجام ، معروف و ذکر قوم انه عربی و قال آخرون :بل هو معرب و یقال ا