الحاقیلغتنامه دهخداالحاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به الحاق . غیراصلی . غیراصیل . مقابل اصلی : بیت الحاقی .
الحاقیهamendmentواژههای مصوب فرهنگستاناصلاح یا حذف بخشی از مفاد پیمان یا افزودن مواردی به آن پس از توافق و پیش از ابلاغ
خطبه ٔ الحاقیهلغتنامه دهخداخطبه ٔ الحاقیه . [خ ُ ب َ / ب ِ ی ِ اِ قی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطبه ای که پس از نگاشتن تألیف به آخر آن آورند بنام خطبه ٔ الحاقیه است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
adjunctدیکشنری انگلیسی به فارسیadjunct، ضمیمه، یار، کمک فرع، قسمت الحاقی، صفت فرعی، الحاقی، افزوده، فرعی
پروتئین آمیژهایchimeric proteinواژههای مصوب فرهنگستانمحصول پروتئینی که با ژنهای الحاقی رمزگذاری میشود متـ . پروتئین الحاقی fusion protein, fused protein
الحاقیهamendmentواژههای مصوب فرهنگستاناصلاح یا حذف بخشی از مفاد پیمان یا افزودن مواردی به آن پس از توافق و پیش از ابلاغ