الرحیللغتنامه دهخداالرحیل . [ اَرْ رَ ] (ع مص )حرکت کردن . کوچ کردن . رجوع به رحیل شود. || (صوت ) اعلام حرکت . ندا زدن برای حرکت : بخندید و گفت الرحیل ای گروه که صبح مرا سر برآمد ز کوه .نظامی .
قادم الرحللغتنامه دهخداقادم الرحل . [ دِ مُرْ رَ] (ع اِ مرکب ) مقدم پالان . (منتهی الارب ). || (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
ذات الرئاللغتنامه دهخداذات الرئال . [ تُرْ رِ آ ] (اِخ ) نام روضه ای است : ترتعی السفح فالکثیب فذاقا-ر فروض القطا فذات الرئال .اعشی .