خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الغاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الغاز
لغتنامه دهخدا
الغاز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لُغز، لُغُز، لَغَز، لُغَز. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). رجوع به هریک از کلمه های مذکور شود. || راههای کج و پیچیده که بر رونده دشوار باشد. (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
الغاز
لغتنامه دهخدا
الغاز. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به القاز شود.
-
الغاز
لغتنامه دهخدا
الغاز. [ اِ ] (ع مص ) چیستان گفتن و سخن سربسته آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کلام مبهم و مشکل گفتن . || الغاز یمین ؛ توریه در قسم . رجوع به توریه شود. || کندن موش سوراخ خود را چنانکه پیچ و خم داشته باشد. (از اقرب الموارد) (از ق...
-
واژههای همآوا
-
القاز
لغتنامه دهخدا
القاز. [ ] (اِخ ) یا الغاز، نام کوهی بزرگ در جنوب ولایت قسطمونی (ترکیه ) است . دامنه های آن از شمال تا قسطمونی و از جنوب تا طوسیه امتداد یافته است . این کوه از یکطرف قسطمونی تا طرف دیگر آن امتداد می یابد. در جنوب و شمال آن رودهایی بسیار جاری است و بی...
-
جستوجو در متن
-
لغز
لغتنامه دهخدا
لغز. [ ل ُ غ ُ ] (ع اِ) چیستان . لُغَز. ج ، اَلغاز. (منتهی الارب ).
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) عمروبن محمدبن الغاز. تابعی است و ولیدبن مسلم از او روایت کند.
-
ابوکامل
لغتنامه دهخدا
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) کثیربن کثیر. مولی هشام بن الغاز الدمشقی . محدث است و محمدبن مبارک صوری از او روایت کند.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َدِل ْ لاه ] (اِخ ) هشام بن الغاز. از روات حدیث است .
-
ابوالنضر
لغتنامه دهخدا
ابوالنضر. [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) حیان . محدث است و از هشام بن الغاز روایت کند.
-
ملغز
لغتنامه دهخدا
ملغز. [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) چیستان گو و سخن سربسته آورنده . (آنندراج ). آنکه چیستان گوید و سخن سربسته آرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).و رجوع به اِلغاز شود.
-
غاز
لغتنامه دهخدا
غاز. (معرب ، اِ) معرب گاز (فرانسوی ). جوهر هوائی قابل الانضغاط و سیال یعرف بزیت الغاز، افرنجیة معناهاروح . ج ، غازات . (اقرب الموارد). رجوع به گاز شود.
-
لغز
لغتنامه دهخدا
لغز. [ ل ُ ] (ع اِ) لُغُز. لُغَز. (منتهی الارب ). چیستان . دیسان . (لغت محلی شوشتر ذیل دیسان ). ج ، الغاز. || سوراخ کلاکموش و سوسمار و موش . لَغْز. لُغَز. (منتهی الارب ).
-
القاز
لغتنامه دهخدا
القاز. [ ] (اِخ ) یا الغاز، نام کوهی بزرگ در جنوب ولایت قسطمونی (ترکیه ) است . دامنه های آن از شمال تا قسطمونی و از جنوب تا طوسیه امتداد یافته است . این کوه از یکطرف قسطمونی تا طرف دیگر آن امتداد می یابد. در جنوب و شمال آن رودهایی بسیار جاری است و بی...