الفغدهلغتنامه دهخداالفغده . [اَ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از الفغدن . اندوخته بود از هر جنس . (فرهنگ اسدی ). اندوخته . (فرهنگ اوبهی ). اندوخته . مدخر. الفنجیده . الفخته . بیلفغده . بیلفنجیده . رجوع به الفاختن و الفخته شود : بک
الفغدهفرهنگ فارسی عمیداندوخته؛ اندوختهشده: ◻︎ به کردار نیکی همیکردمی / وز الفغدۀ خود همیخوردمی (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۶).
بیلفنجیدهلغتنامه دهخدابیلفنجیده . [ ی َ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) مدخر. بیلفغده . الفغده . الفنجیده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به الفغده شود.
بیلفقدهلغتنامه دهخدابیلفقده . [ ی َ ف َ دَ / دِ ](ن مف ) الفغده . مدّخر. الفنجیده . بیلفنجیده . (یادداشت مؤلف ). اندوخته و جمعکرده . رجوع به الفغده شود.
الفنجیدهلغتنامه دهخداالفنجیده . [ اَ ف َدَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از الفنجیدن . اندوخته . جمع کرده شده . کسب شده . مدخر. الفخته . الفغده . الفخده . الفنج . رجوع به الفنج و الفنجیدن و الفاختن شود.
پس اندازلغتنامه دهخداپس انداز. [ پ َ اَ ] (ن مف مرکب )ذُخر. ذخیره . پس افکند. پس اوگند. یخنی . نهاده . چیز نهادن کرده . اندوخته . الفغده . دست پس . پس دست . پستائی .- صندوق پس انداز ؛ صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند.
آرغدهلغتنامه دهخداآرغده . [ رُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آلغده . جنگاور. خشمگین . خشمناک . دژم . تافته . ارغنده . آشفته . برآشفته . بخشم آمده . خشمین . غضبناک . غضب آلود. خشمن . کج خلق . اوقات تلخ . قهرآلود. خشم آلود. مقابل آرمید