علیمرادلغتنامه دهخداعلیمراد. [ ع َ م ُ ] (اِخ ) شیمی دان بود و در مدرسه ٔ پزشکی مصر شیمی تدریس میکرد. او راست : الکیمیاء التحلیلیة المحکمیة، که در سال 1312 هَ . ق . در بولاق در عهد حیات مؤلف به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین ).
المرادلغتنامه دهخداالمراد. [ اَ م ُ ](ع ق ) مأخوذ از تازی ، القصه . الحکایه : هر یکی را او یکی طومار دادهر یکی ضد دگر بد، المراد.مولوی .
ده علیمرادلغتنامه دهخداده علیمراد. [ دِه ْع َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 38هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 517 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغراف
ده علیمرادلغتنامه دهخداده علیمراد. [ دِه ْ ع َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در دوهزارگزی باختر ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 146 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).<b
قلعه علیمرادلغتنامه دهخداقلعه علیمراد. [ ق َ ع َ ع َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستانهای شهرستان ملایر، واقع در 32 هزارگزی جنوب باختری شهرملایر و 12 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ ملایر به بروجرد.موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل ما