الیانةلغتنامه دهخداالیانة. [ اَل ْ ن َ ] (ع ص ) بزرگ سرین . (از منتهی الارب ). || میش دنبه آور. (مهذب الاسماء). مؤنث اَلیان . بزرگ دنبه . دنبه آور. ج ، الیانات . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به الیان شود.
علونةلغتنامه دهخداعلونة. [ ع َل ْ وَ ن َ ] (ع مص ) عنوان کردن کتاب و دیباچه نوشتن بر آن . (از ناظم الاطباء). رجوع به عِلوان شود: علونت الکتاب ؛ بر کتاب عنوان گذاردم . (از لسان العرب ).
علانةلغتنامه دهخداعلانة. [ ع َل ْ لا ن َ ] (اِخ ) شهر یا قلعه ای است در نواحی ذمار در یمن . (معجم البلدان ).
آلگونهلغتنامه دهخداآلگونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آلغونه . سرخی که زنان درروی مالند زینت را. سرخه . غازه . سرخاب : آن بناگوش کز صفا گوئی برکشیده ست آلگونه بسیم .شهید.
هلیانهلغتنامه دهخداهلیانه . [ هََ ل ْ ن َ / ن ِ ] (اِ) شاهترج . (مخزن الادویه ). نام دارویی است که آن را شاهتره گویند. خارش و جرب را نافع است . (برهان ).
الیاناتلغتنامه دهخداالیانات . [ اَل ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَلیانَة. (اقرب الموارد). رجوع به الیانة و الیان شود.
دنبه آورلغتنامه دهخدادنبه آور. [ دُم ْ ب َ / ب ِ وَ ] (نف مرکب ) الیانه . الیاء (در مؤنث ). آلی . اَلی ّ. الیان (در مذکر): نعجة الیانة؛ میش دنبه آور. بزرگ دنبه . کلان دنبه . گوسپند و بره ای که دنبه ٔ بزرگ دارد. (یادداشت مؤلف ).
بزرگ سرینلغتنامه دهخدابزرگ سرین . [ ب ُ زُ س ُ ] (ص مرکب ) آلی . الیان (در مذکر). الیانة. الیاء (درمؤنث ). (یادداشت بخط دهخدا). فربه سرین . کلان سرین .
بزرگ دنبهلغتنامه دهخدابزرگ دنبه . [ ب ُ زُ دُم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دنبه آور. آلی . الی . الیان (در مذکر). الیانة. الیاء (در مؤنث ): گوسفندی بزرگ دنبه . (یادداشت بخط دهخدا).