حلابسلغتنامه دهخداحلابس . [ ح ُ ب ِ ] (ع ص ، اِ) دلاور. || شیر. اسد. || ملازم چیزی که از وی جدا نشود. (منتهی الارب ). رجوع به حلبس شود.
حلبسلغتنامه دهخداحلبس . [ ح َ ب َ / ح ُ ل َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) دلاور. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). || شیر. اسد. (منتهی الارب ). || ملازم چیزی که از وی جدا نشود. (از منتهی الارب ).
حلبسةلغتنامه دهخداحلبسة. [ ح َ ب َ س َ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حلبس الرجل ؛ ذهب . (از اقرب الموارد).
هلبسلغتنامه دهخداهلبس . [ هََ ب َ ] (ع اِ) کسی . (منتهی الارب ): ما فی الدار هلبس ؛ یعنی کسی نیست که بدو انس توان گرفت . (از اقرب الموارد).