امانیاکلغتنامه دهخداامانیاک . [ اَ ] (مأخوذ از انگلیسی ، اِ) جسمی بخاری و فرار. دارای بویی تند و نافذ و طعمی حاد و سوزان مرکب از دو حجم آزت و شش حجم هیدروژن . رجوع به آمنیاک و آمونیاک شود.
هماناکلغتنامه دهخداهماناک . [ هََ ] (ق مرکب ) همانا گویی . همانا که ... : در کار تو شد سر سنائی زین نیست تو را خبر هماناک .سنائی .
آمنیاکلغتنامه دهخداآمنیاک . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) آمونیاک . جسمی است که از زغال سنگ به دست کنند و در طب بکار است و خاصه مالیدن آن بجای گزیدگیهای عقرب و زنبور و مانند آن نهایت سودمند باشد.
همیانکلغتنامه دهخداهمیانک . [ هََ م ْ ن َ ] (اِخ ) دهی از بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان . دارای 350 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).