امتصدیکشنری عربی به فارسیدرکشيدن , دراشاميدن , جذب کردن , فروبردن , فراگرفتن , جذب شدن (غدد) , کاملا فروبردن , تحليل بردن , مستغرق بودن , مجذوب شدن در
آمیتیسفرهنگ نامها(تلفظ: āmitis) (در اعلام) شاهدخت ایرانی نوهی کیاکسار پادشاه ماد که پس از آن که نبرد بین شام و بابل و مصر با مادها به صلح انجامید به خواست پادشاه وقت که پدرش بود ، به ازدواج بخت النصر پادشاه مصر در آمد .
امیتیسواژهنامه آزادآمیتیس در زبان پارسی باستان به معنی گل سرخ است. آمیتیس، دختر هووخشتره شاه ماد بود. هووخشتره برای استوارسازی اتحاد خود با نَبوپَلَّسَر شاه بابـل دختر خود آمیتیس را به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت النصر دوم در آورد. آمیتیس از زندگی در جلگه میان رودان دلگیر شد و برای کوه های بلند میهنش دلتنگی بسیار کرد.
آمیتیسواژهنامه آزاددختر هوخشتره خواهرزن کوروش آمیتیس در زبان پارسی باستان به معنی گل سرخ است. آمیتیس، دختر هووخشتره شاه ماد بود. هووخشتره برای استوارسازی اتحاد خود با نَبوپَلَّسَر شاه بابـل، دختر خود آمیتیس را به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت النصر دوم در آورد. آمیتیس از زندگی در جلگۀ میان رودان دلگیر شد و برای کوه های ب
امتصاخلغتنامه دهخداامتصاخ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برکشیدن شاخ و برگ یز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جدا کردن چیزی از چیزی . (از اقرب الموارد). || گرفتن چیزی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
امتصارلغتنامه دهخداامتصار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسر سه انگشت یا بسر سبابه و ابهام دوشیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مسخ شدن صورت . (از اقرب الموارد). || برگردیدن صورت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
امتصاصلغتنامه دهخداامتصاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مکیدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین ). مکیدن شیره ٔ چیزی را. (فرهنگ فارسی معین ). در عربی امروز جزء اصطلاحات علمی است و بمعانی متعدد بکار میرود. رجوع به المرجع شود.
امتصاعلغتنامه دهخداامتصاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رفتن اسب . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || در زمین رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
امتصاصدیکشنری عربی به فارسیجاذب , جالب , دلربا , جذاب , درکش , دراشام , جذب , درکشي , دراشامي , فريفتگي , انجذاب , مکيدن , مک زدن , شيره کسي را کشيدن , مک , مک زني , شيردوشي
امتصاخلغتنامه دهخداامتصاخ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برکشیدن شاخ و برگ یز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جدا کردن چیزی از چیزی . (از اقرب الموارد). || گرفتن چیزی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
امتصارلغتنامه دهخداامتصار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسر سه انگشت یا بسر سبابه و ابهام دوشیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مسخ شدن صورت . (از اقرب الموارد). || برگردیدن صورت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
امتصاصلغتنامه دهخداامتصاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مکیدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین ). مکیدن شیره ٔ چیزی را. (فرهنگ فارسی معین ). در عربی امروز جزء اصطلاحات علمی است و بمعانی متعدد بکار میرود. رجوع به المرجع شود.
امتصاعلغتنامه دهخداامتصاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رفتن اسب . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || در زمین رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
امتصاصدیکشنری عربی به فارسیجاذب , جالب , دلربا , جذاب , درکش , دراشام , جذب , درکشي , دراشامي , فريفتگي , انجذاب , مکيدن , مک زدن , شيره کسي را کشيدن , مک , مک زني , شيردوشي