امذاللغتنامه دهخداامذال . [ اِ ] (ع مص ) خفتن پای و سست شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خفتن پای . || بتنگ آوردن و بی آرام ساختن . (از اقرب الموارد).
همدلفرهنگ فارسی معین( ~. دِ) (ص مر.) 1 - دارای یک رأی و اندیشه . 2 - متفق ، متحد. 3 - دوست جانی و صمیمی .
همدلدیکشنری فارسی به انگلیسیconcordant, congenial, harmonic, empathetic, favorable, harmonious, like-minded, sympathetic, sympathetically