آمرزشلغتنامه دهخداآمرزش . [ م ُ زِ ] (اِمص ) بخشیدن خدای تعالی گناه را بر بنده پس از مرگ . مغفرت . غفران . درگذرانیدن از. درگذشتن از خطا. عفو. بخشش . بخشایش . صفح . رحمت . تجاوز. بخشیدن شاه یا مهتری خطای رعیت یا کهتری را : گر آمرزش آید ز یزدان پاک شما را ز خون ب
آمرزیشلغتنامه دهخداآمرزیش . [ م ُ ](اِمص ) آمرزِش : نشان آمرزیش آن است که دل تو رقّتی یابد و آرامی یابد بطاعت . (کتاب المعارف ).
تبريةدیکشنری عربی به فارسیامرزش گناه , بخشايش , عفو , بخشودگي , تبرءه , براءت , انصراف از مجازات , منع تعقيب کيفري
absolutionsدیکشنری انگلیسی به فارسیبی احتیاط، امرزش گناه، بخشایش، بخشودگی، تبرئه، برائت، عفو، انصراف از مجازات، منع تعقیب کیفری
absolutionدیکشنری انگلیسی به فارسیعزت نفس، امرزش گناه، بخشایش، بخشودگی، تبرئه، برائت، عفو، انصراف از مجازات، منع تعقیب کیفری
شفاعةلغتنامه دهخداشفاعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) خواهش گری . قوله تعالی : و لاتنفعها شفاعة (قرآن 123/2)؛ ای ما لها شافع فتنفعها شفاعته . (از ناظم الاطباء). درخواست آمرزش گناه از کسی که جنایت و ستم درباره ٔ او انجام شده است . (از تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد