خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انابت
/'enābat/
معنی
۱. (تصوف) رجوع از غفلت به ذکر. Δ گفتهاند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.
۲. (تصوف) فرار از خلق به سوی حق.
۳. [قدیمی] بازگشتن به سوی خدا؛ توبه کردن؛ دست برداشتن از گناه؛ توبه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انابه، پشیمانی، توبه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انابت
لغتنامه دهخدا
انابت . [ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بردسکن شهرستان کاشمر با 683 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن پنبه ، زیره و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
انابت
لغتنامه دهخدا
انابت . [ اِ ب َ ] (از ع ، مص ) به خدای تعالی بازگشتن . (منتهی الارب ). بازگشتن بسوی خدا. (از ناظم الاطباء). بازگردیدن بسوی خداو بازگشتن از کارهای بد. توبه کردن و دعا خواستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بازگشتن . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). ||...
-
انابت
واژگان مترادف و متضاد
انابه، پشیمانی، توبه
-
انابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انابة] 'enābat ۱. (تصوف) رجوع از غفلت به ذکر. Δ گفتهاند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.۲. (تصوف) فرار از خلق به سوی حق.۳. [قدیمی] بازگشتن به سوی خدا؛ توبه کردن؛ دست برداشتن از گناه؛ توبه.
-
انابت
فرهنگ فارسی معین
(اِ بَ) [ ع . انابة ] 1 - (مص ل .) برگشتن از گناه ، توبه کردن . 2 - (اِمص .) توبه ، پشیمانی .
-
واژههای همآوا
-
انابة
لغتنامه دهخدا
انابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) قائم مقام گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). قائم مقام کسی گردانیدن . (آنندراج ). گویند انبته عنه انابةً؛ یعنی قائم مقام او گردانیدم او را. (از منتهی الارب ). و رجوع به انابت شود.
-
عنابة
لغتنامه دهخدا
عنابة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) آبی است در بلاد کلاب در همواریهای غَوْط و رُمة. بین آن و فید شصت میل فاصله است . و گویند آن بین توز و سمیراء قرار دارد و علی بن حسین زین العابدین (ع ) در آنجا سکونت می کرد. (از معجم البلدان ).
-
عنابة
لغتنامه دهخدا
عنابة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه . در اینجا برکه ای است ازآن ِ ام جعفر که در سه میل پس از قباب ، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده . آب آن شور و غلیظ است . و گویند که عنابة، کوه کوچک یا صخره ٔ بزرگی (قارة) است در ...
-
عنابة
لغتنامه دهخدا
عنابة. [ ع ُن ْ نا ب َ ] (ع اِ) یک دانه عناب . یکی عناب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عناب شود. || بار پیلو. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
انابه
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر، اسم مصدر) [عربی: انابَة] [قدیمی] 'enābe = انابت
-
انابه
واژگان مترادف و متضاد
انابت، پشیمانی، توبه
-
توبه
واژگان مترادف و متضاد
استغفار، انابت، انابه، پشیمانی
-
انابه
فرهنگ فارسی معین
(اِ بِ) [ ع . انابة ] نک انابت .