انباشت برفsnow accumulationواژههای مصوب فرهنگستانعمق برف بر روی زمین از زمان شروع بارش یا از زمان دیدبانی قبلی متـ . ژرفای برف snow depth
انباشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم چیز انباشته، خرمن، توده، کومه، انبار اسلحهخانه، تسلیحات بار، مالالتجاره، سرمایه، مایه، ثروت کلکسیون، مجموعه باغ وحش آشغال انباشت اقتصادی ◄ افزایش سرمایه تهیه نمونه
پهنۀ انباشتaccumulation areaواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از یخسار که در آن انباشت یخ در طی یک سال بیش از کاست آن است
زیانباشتbioaccumulation, bioconcentrationواژههای مصوب فرهنگستانذخیره شدن و تجمع مواد شیمیایی در بافتهای گیاهی و جانوری
میدان یخبرفfirn fieldواژههای مصوب فرهنگستانپهنهای از یخسار که در آن یخبرف براثر انباشت برف ایجاد میشود
فصل انباشتaccumulation seasonواژههای مصوب فرهنگستاندورهای از سال که در آن انباشت برف و یخ بر یخکاست فزونی دارد
مدت ماندگاریholdover timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمانی تخمینی که در طی آن شارۀ ضدیخ میتواند مانع از تشکیل برفک یا یخ یا انباشت برف بر روی سطوح هواگَرد بر روی زمین شود
انباشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم چیز انباشته، خرمن، توده، کومه، انبار اسلحهخانه، تسلیحات بار، مالالتجاره، سرمایه، مایه، ثروت کلکسیون، مجموعه باغ وحش آشغال انباشت اقتصادی ◄ افزایش سرمایه تهیه نمونه
پهنۀ انباشتaccumulation areaواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از یخسار که در آن انباشت یخ در طی یک سال بیش از کاست آن است
زیانباشتbioaccumulation, bioconcentrationواژههای مصوب فرهنگستانذخیره شدن و تجمع مواد شیمیایی در بافتهای گیاهی و جانوری