انبالسلغتنامه دهخداانبالس . [ اَم ْ ل ُ ] (یونانی اِ)درخت تاک . (از مفردات ابن البیطار) (ناظم الاطباء).
انبالشلغتنامه دهخداانبالش . [ اَم ْ ل ُ ] (از یونانی ، اِ) درخت تاک . (ناظم الاطباء). رجوع به انبالس شود.
انبالس لوقالغتنامه دهخداانبالس لوقا. [ اَم ْ ل ُ ] (اِ) بیونانی فاشرا است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فاشرا شود.
انبالس لوقیلغتنامه دهخداانبالس لوقی . [ اَم ْ ل ُ ] (یونانی ، اِ) فاشرا. هزارجشان . کرمةالبیضاء. حالق الشعر. عنب الحیه . نخوشی . (از برهان قاطع،ذیل فاشرا). رجوع به هر کدام از کلمات مزبور شود.
انبالس مالیالغتنامه دهخداانبالس مالیا. [ اَم ْ ل ُ ] (اِ) فاشرستین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). در لکلرک انبلس مالینا است و به فاشرشین معنی کرده و در مفردات ابن البیطار انبالس بالیا است .