رفتار انبوههcrowd behaviourواژههای مصوب فرهنگستانرفتار گروهی از مردم که بهدلیل رخداد یا موضوع مشترکی در مکان واحد برای مدت معین گرد هم میآیند
انبوهۀ کانیاییmineral aggregateواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از یک یا چند دانۀ بلوری در یک سنگ رسوبی نارس
انبوهه 1aggregate 2واژههای مصوب فرهنگستانگروهی از گونههای مختلف مانند قطرات یا حبابها یا ذرات یا مولکولها که بهنحوی کنار هم گرد آمدهاند
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
دام ساختنلغتنامه دهخدادام ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن تله و دام . ساختن آلت گرفتار کردن شکار و حیوانات . || دام نهادن . دام گستردن . تعبیه کردن دام . حیله ورزیدن : زواره فرامرز و دستان سام نباید که سازند پیش تودام . فردوسی .دام هم
رفتار انبوههcrowd behaviourواژههای مصوب فرهنگستانرفتار گروهی از مردم که بهدلیل رخداد یا موضوع مشترکی در مکان واحد برای مدت معین گرد هم میآیند