انتظاریلغتنامه دهخداانتظاری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) آنکه انتظار داشته باشد. (آنندراج ) : هر دل ز تو اشک ریز حسرت چون گوشه ٔ چشم انتظاری . طالب آملی (از آنندراج ).|| (حامص ) نگرانی و چشم داشتگی . (ناظم الاطباء).
ارزش انتظاریexpected value, EVواژههای مصوب فرهنگستانارزش یا مقدار پیشبینیشدة یک متغیر (تصادفی) اقتصادی در یک زمان مشخص در آینده
اثر انتظاری مشاهدهگرobserver-expectancy effectواژههای مصوب فرهنگستاندستکاری ناخودآگاه دادهها و اطلاعات با هدف رسیدن به نتیجۀ موردنظر
انتظارلغتنامه دهخداانتظار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ترقب و توقع. (از اقرب الموارد). چیزی را چشم داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ارتقاب . توقع. تربص . ترقب . (از یادداشت مؤلف ). || درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
ارزش انتظاریexpected value, EVواژههای مصوب فرهنگستانارزش یا مقدار پیشبینیشدة یک متغیر (تصادفی) اقتصادی در یک زمان مشخص در آینده
اثر انتظاری مشاهدهگرobserver-expectancy effectواژههای مصوب فرهنگستاندستکاری ناخودآگاه دادهها و اطلاعات با هدف رسیدن به نتیجۀ موردنظر
املدیکشنری عربی به فارسیاميد , اميدواري چشم داشت , چشم انتظاري , انتظار داشتن , ارزو داشتن , اميدواربودن
ارزش انتظاریexpected value, EVواژههای مصوب فرهنگستانارزش یا مقدار پیشبینیشدة یک متغیر (تصادفی) اقتصادی در یک زمان مشخص در آینده