لغتنامه دهخدا
انتقاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیمار نُقاز گردیدن گوسپند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مبتلا شدن گوسفند ببیماری نقاز. (از اقرب الموارد). بیمار نقاز گردیدن گوسپند، و نقاز بیماریی است ستور را شبیه طاعون که بحدوث آن برمیجهد چنانکه بمیرد. (از آنندراج ). || عطای خسیس دادن ، یقال انت