خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
۱. = آلودن۲. آلاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خویآلا، دهانآلا.
-
ابتلا
فرهنگ فارسی عمید
۱. در بلا افتادن؛ دچار شدن به بیماری.۲. (اسم) گرفتاری؛ رنج؛ سختی.
-
اجلا
فرهنگ فارسی عمید
= جَلیل
-
اجمالا
فرهنگ فارسی عمید
بهاجمال؛ بهاختصار؛ بهطور خلاصه.
-
اخلا
فرهنگ فارسی عمید
= خلیل
-
استحلا
فرهنگ فارسی عمید
شیرین دانستن.
-
استعلا
فرهنگ فارسی عمید
۱. برتری.۲. غلبه؛ چیرگی.
-
استملا
فرهنگ فارسی عمید
درخواست با صدای بلند خواندن مطلبی تا بتوان آن را املا کرد.
-
استیلا
فرهنگ فارسی عمید
مستولی شدن؛ دست یافتن؛ چیره شدن؛ پیروز شدن؛ چیرگی.
-
اصلا
فرهنگ فارسی عمید
۱. ازبن؛ ازبیخ.۲. [عامیانه] ابداً؛ هرگز.
-
اصلع
فرهنگ فارسی عمید
مردی که موهای جلو سرش ریخته باشد و پیش سر او موی نداشته باشد؛ تویل؛ داغسر.
-
اعتلا
فرهنگ فارسی عمید
۱. بلندپایه شدن.۲. بر دیگری برتری یافتن.
-
اعلا
فرهنگ فارسی عمید
۱. بلند گردانیدن؛ بالا بردن.۲. بر جای بلند برآمدن.
-
اغلا
فرهنگ فارسی عمید
۱. گران کردن نرخ.۲. گرانبها یافتن.۳. گران خریدن.۴. جوشانیدن.
-
الا
فرهنگ فارسی عمید
برای خطاب و تنبیه به کار میرود؛ ای؛ هی؛ هان؛ بدان و آگاه باش: ◻︎ الا ای هنرمند پاکیزهخوی / هنرمند نشنیدهام عیبجوی (سعدی۱: ۳۷).