انجماد صفحهایplatelet solidificationواژههای مصوب فرهنگستانرشد میکروسکوپی اتمهای مایع روی سطح جامد بهطوریکه میزان ناهمواریهای آنها بهندرت از یک اتم تجاوز کند
انجمادلغتنامه دهخداانجماد. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) افسرده و بسته شدن . (آنندراج ). بستن . افسردن . بسته شدن . جامد گردیدن . (از فرهنگ فارسی معین ). یخ بستن . (یادداشت مؤلف ) . || (اِمص ) فسردگی و بستگی . (ناظم الاطباء).
انجماددیکشنری عربی به فارسیيخ بستن , منجمد شدن , بي اندازه سردکردن , فلج کردن , فلج شدن , ثابت کردن , غيرقابل حرکت ساختن , يخ زدگي , افسردگي
انجمادفرهنگ فارسی عمید۱. جامد شدن؛ افسرده و بسته شدن؛ یخ بستن.۲. (فیزیک) تغییر حالت از مایع به جامد در اثر سرما و نقصان حرارت یا تٲثیرات دیگر. Δ تمام اجسام در حالت انجماد حجمشان کوچک میشود غیر از آب و چدن.
انجمادلغتنامه دهخداانجماد. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) افسرده و بسته شدن . (آنندراج ). بستن . افسردن . بسته شدن . جامد گردیدن . (از فرهنگ فارسی معین ). یخ بستن . (یادداشت مؤلف ) . || (اِمص ) فسردگی و بستگی . (ناظم الاطباء).
انجماددیکشنری عربی به فارسیيخ بستن , منجمد شدن , بي اندازه سردکردن , فلج کردن , فلج شدن , ثابت کردن , غيرقابل حرکت ساختن , يخ زدگي , افسردگي
انجمادفرهنگ فارسی عمید۱. جامد شدن؛ افسرده و بسته شدن؛ یخ بستن.۲. (فیزیک) تغییر حالت از مایع به جامد در اثر سرما و نقصان حرارت یا تٲثیرات دیگر. Δ تمام اجسام در حالت انجماد حجمشان کوچک میشود غیر از آب و چدن.
انجمادلغتنامه دهخداانجماد. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) افسرده و بسته شدن . (آنندراج ). بستن . افسردن . بسته شدن . جامد گردیدن . (از فرهنگ فارسی معین ). یخ بستن . (یادداشت مؤلف ) . || (اِمص ) فسردگی و بستگی . (ناظم الاطباء).
انجماددیکشنری عربی به فارسیيخ بستن , منجمد شدن , بي اندازه سردکردن , فلج کردن , فلج شدن , ثابت کردن , غيرقابل حرکت ساختن , يخ زدگي , افسردگي
انجمادفرهنگ فارسی عمید۱. جامد شدن؛ افسرده و بسته شدن؛ یخ بستن.۲. (فیزیک) تغییر حالت از مایع به جامد در اثر سرما و نقصان حرارت یا تٲثیرات دیگر. Δ تمام اجسام در حالت انجماد حجمشان کوچک میشود غیر از آب و چدن.
خم انجمادsolidusواژههای مصوب فرهنگستانجایگاه نقاطی در سامانۀ دمایی، در نمودار دماـ ترکیب، که بالاتر از آن جامد و مایع در تعادل با یکدیگرند و پایینتر از آن سامانه کاملاً جامد است