لغتنامه دهخدا
انجوغیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بر وزن و معنی انجوخیدن است که برهم کشیده شدن پوست رو و اندام باشد. (برهان قاطع) (ازهفت قلزم ). انجوخیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). نخص . (تاج المصادر بیهقی ). چین خوردن . نورد پیدا کردن . (یادداشت مؤلف ): و بیغوله ٔ ران آماسید