پانزدهلغتنامه دهخداپانزده . [دَه ْ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) خمسة عشر. ده به اضافه ٔ پنج . نماینده آن در ارقام هندی «15» است . || وزنی از اوزان معمول بعض ولایات ایران معادل با هفت سیر و نیم و در بعض نواحی دو من تبریز.
انجدةلغتنامه دهخداانجدة. [ اَ ج ِ دَ ] (ع اِ) ج ِ نُجود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زمینهای بلند. (آنندراج ). || فلان طلاّع انجدة؛ فلان رسا و ضابط در معالی امور و غالب بر آنهاست . (ناظم الاطباء). و رجوع به نجود شود.
انجیدهلغتنامه دهخداانجیده . [ اَ دَ ] (مأخوذ از یونانی ،اِ) گندنای کوهی باشد که بعربی حشیشةالکلب خوانند و صوف الارض نیز گویند و دشوار زاییدن زنان را سودمند بود. (برهان قاطع) (آنندراج ). فراسیون . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
انجیدهلغتنامه دهخداانجیده . [ اَ دَ/ دِ ] (ن مف ) ریزریز کرده شده . (برهان قاطع). خرد کرده شده . ریزریز شده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). ریزه ریزه شده . (فرهنگ فارسی معین ) : کاسه ٔ سر بازرگان بگماز شراب است گوشت تن مجتا