انحزلغتنامه دهخداانحز. [ اَ ح َ ] (ع اِ) بیماریی در شتران که سرفه های سخت و بسیار کنند. (ناظم الاطباء).
پیوست اطلاعاتیintelligence annexواژههای مصوب فرهنگستانسند پشتیبانی اطلاعاتی از یک طرح یا دستور عملیاتی که در مورد وضعیت دشمن اطلاعات کاملی به دست میدهد و وظیفۀ افراد و روشهای اجرایی را تعیین میکند
غاز تایوانیAnas formosaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
روغن بادیان رومیanise oil, oil of aniseواژههای مصوب فرهنگستانروغنی که 8 تا 23 درصد آن را اسیدهای چرب تشکیل میدهند و از بذر بادیان رومی استخراج میشود
انعشدیکشنری عربی به فارسیتازه کردن , خنک کردن , نيرو دادن , نيروي تازه دادن به , از خستگي بيرون اوردن , روشن کردن , با طراوت کردن
انحزانلغتنامه دهخداانحزان . [ اَ ح َ ] (ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه ، سرفه و قرصه ای که در شتران پدید آید. (ناظم الاطباء). سرفه وریش که در شتر پدید آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نُحاز و قَرَح و آن دو درد است . (از اقرب الموارد).
انحزانلغتنامه دهخداانحزان . [ اَ ح َ ] (ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه ، سرفه و قرصه ای که در شتران پدید آید. (ناظم الاطباء). سرفه وریش که در شتر پدید آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نُحاز و قَرَح و آن دو درد است . (از اقرب الموارد).