اندامیلغتنامه دهخدااندامی . [ اَ ] (ص نسبی ، اِ) جامه ٔ خوش اسلوب که بر بدن چست و درست و راست آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
خوش اندامیلغتنامه دهخداخوش اندامی . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ] (حامص مرکب ) تناسب قامت . خوش هیکلی . خوش اندازگی .
اشتقاق اندامیlimb leadواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن هر الکترود ثَبات به یکی از اندامهای حرکتی متصل میشود متـ . گیرانۀ اندامی
خوش اندامیلغتنامه دهخداخوش اندامی . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ] (حامص مرکب ) تناسب قامت . خوش هیکلی . خوش اندازگی .
اشتقاق اندامیlimb leadواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن هر الکترود ثَبات به یکی از اندامهای حرکتی متصل میشود متـ . گیرانۀ اندامی
خوش اندامیلغتنامه دهخداخوش اندامی . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ] (حامص مرکب ) تناسب قامت . خوش هیکلی . خوش اندازگی .
اشتقاق اندامیlimb leadواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن هر الکترود ثَبات به یکی از اندامهای حرکتی متصل میشود متـ . گیرانۀ اندامی