اندحاضلغتنامه دهخدااندحاض . [ اِ دِ ] (ع مص ) باطل کردن حجت . (ناظم الاطباء). باطل شدن و از بین رفتن و دفع گردیدن . (از اقرب الموارد). || لغزانیدن پای . (ناظم الاطباء). و رجوع به ادحاض شود.
انهدادلغتنامه دهخداانهداد. [ اِ هَِ ] (ع مص ) شکسته و ویران شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).شکسته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).
انهضاضلغتنامه دهخداانهضاض . [ اِ هَِ ] (ع مص ) شکسته و کوفته شدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). انکسار. (اقرب الموارد).
اندادلغتنامه دهخداانداد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِدّ. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). همتایان . همانندان . امثال . نظرا. (فرهنگ فارسی معین ).