لغتنامه دهخدا
حزن . [ ح ُ ] (ع اِ) اندوه . غم . کمد. (دهار). انده . غم . حَوبَة. اندوهگنی . حزن . غمی که آدمی را افتد پس از فوات محبوب . خدوک . غمگنی . غمگینی . گُرم . تیمار. خلاف سرور. خلاف فرح . عبارة عما یحصل لوقوع مکروه او فوات محبوب فی الماضی . (تعریفات ص 59