هندکیلغتنامه دهخداهندکی . [ هَِ دِ کی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به هند. ج ، هنادکة.(منتهی الارب ). لفظ فارسی است . (از اقرب الموارد).
اندقیلغتنامه دهخدااندقی . [ اَ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به اندقا و آن دهی است در ده فرسنگی بخارا، از آنجاست ابومظفر عبدالکریم بن ابی حنیقةبن عباس اندقی درگذشته به سال 481 هَ .ق . که مردی فقیه و فاضل بود. (از لباب الانساب ).
اندکیلغتنامه دهخدااندکی . [ اَ دَ ] (حامص ) قلیلی و کمی و کمیابی و نادری . (ناظم الاطباء). نقصان . قلت . (یادداشت مؤلف ) : بدان اندکی سال و چندین خردکه گفتی روانش خرد پرورد. فردوسی .مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیا
اندکیدیکشنری فارسی به انگلیسیfew, fractionally, modicum, paucity, ray, scarcely, slightly, thought, touch
متقلبدیکشنری عربی به فارسیشطرنجي , پيچازي , داراي تحولا ت , پرشکاف , اندکي متلا طم , متغيرودستخوش تغيير وتبديل , متلون , دمدمي , بي ثبات , بي وفا
اندکیلغتنامه دهخدااندکی . [ اَ دَ ] (حامص ) قلیلی و کمی و کمیابی و نادری . (ناظم الاطباء). نقصان . قلت . (یادداشت مؤلف ) : بدان اندکی سال و چندین خردکه گفتی روانش خرد پرورد. فردوسی .مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیا
اندکیدیکشنری فارسی به انگلیسیfew, fractionally, modicum, paucity, ray, scarcely, slightly, thought, touch
خاندکیلغتنامه دهخداخاندکی .[ ] (اِخ ) قریه ای است واقع در 45500 گزی شمال شرق مرکز علاقه داری درجه ٔ 2 بونیقره (شولگره ) مربوط به حکومت درجه ٔ 3 کشنده در حوزه ٔ حکومت کلان بلخ ولایت مزارشریف که
اندکیلغتنامه دهخدااندکی . [ اَ دَ ] (حامص ) قلیلی و کمی و کمیابی و نادری . (ناظم الاطباء). نقصان . قلت . (یادداشت مؤلف ) : بدان اندکی سال و چندین خردکه گفتی روانش خرد پرورد. فردوسی .مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیا
اندکیدیکشنری فارسی به انگلیسیfew, fractionally, modicum, paucity, ray, scarcely, slightly, thought, touch