انجیلیلغتنامه دهخداانجیلی . [ اَ] (اِ) درختی از تیره ٔ انجیلی ها که در جنگلهای شمال ایران وجود دارد. تو. توی . توئی آسوندار. (فرهنگ فارسی معین ). درخت انجیلی تا اندازه ای سایه پسند است .جست فراوان میدهد ولی جستهای آن بهم جوش میخورند و چوب آن ارزش صنعتی خود را از دست میدهد. توانایی جوش خوردن شاخ
انزلیلغتنامه دهخداانزلی . [اَ زَ ] (اِخ ) بندر پهلوی . منسوب بدان در زبان محلی انزلیجی یا انزلیچی است . رجوع به بندر پهلوی شود.
انجيليدیکشنری عربی به فارسیانجيلي , پروتستان , پيرو اين عقيده که رستگاري و نجات دراثرايمان به مسيح بدست ميايد نه دراثر کردار و اعمال نيکو , مژده دهنده
انزلیلغتنامه دهخداانزلی . [اَ زَ ] (اِخ ) بندر پهلوی . منسوب بدان در زبان محلی انزلیجی یا انزلیچی است . رجوع به بندر پهلوی شود.
زندنهلغتنامه دهخدازندنه . [ زَ دَ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام جایی به بخارا و در نسبت بدان زندنی و زندنیجی گویند و جامه های زندنیجی منسوب بدانجا است . (ابن سمعانی از تاج العروس ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ده بزرگی است از دیهای بخارا به ماوراءالنهر که فاصله اش با بخ